مدت ها بود که هر دو تصمیمشان را گرفته بودند ، اما مثل اینکه عملی نمی شد. انگار قسمت نبود این دو تا رفیق با هم همسفر شوند…. صبح جمعه بود که خبر آوردند، بالاخره مقدمات زیارت فراهم شده و باید همگی حاضر باشند. سراسیمه به حجره حسین رفتم و گفتم: حسین… بیشتر »
آخرین نظرات